داریوش آریا

تا حالا که دوست داشتم هر مطلبی مینویسم از خودم باشه چون انشایم خوبه ولی وقت ندارم و سرم هم شلوغه برا همین مطالب خودم زیاد خوب نیست چون مطلبی که می نویسی باید فوق العاده باشه تا دیگران رغبت کنن اونو بخونن .

علی (ع) در شعر شهریار

علی ای همای رحمت توچه آیتی خدا را                 که به سوی فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی ، همه در رخ علی بین             به علی شناختم من ، بخدا قسم خدا را

به خدا که در عالم ، اثر فنا نماند                              چو علی گفته باشد ، سرچشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت ، تو بباری ، ارنه دوزخ          به شرار قهر سوزد ، همه جان ماسوی را

برو ایگدای مسکین در خانه علی زن                       که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من                چو اسیر توست اکنون ، به اسیرکن مدارا

بجزای علی که آرد؟ پسری ابوالعجایب                  که علم کند به عالم ، شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ، زمیان پاکبازان                  چو علی که می تواند؟که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند ، نه بشر توانمش گفت        متحریم چه گویم ؟ شه ملک لافتی را

به دو چشم خونفشانم ، هله ای نسیم رحمت       که زکوی او غباری ، به من آر توتیا را

به امید آنکه شاید ، برسد به خاک پایت                    چه پیام ها که دادم ، همه سوزدل صبا را

چوتویی قضایگردان ، به دعای مستمندان              که لسان غیب خوشتر ،‌بنوازد این نوا را

همه شب درین امیدم ، که نسیم صبحگاهی         به پیام آشنایی ، بنوازد آشنا را

زنوای مرغ یا حق ، بشنو که در دل شب                  غم دل به دوست گفتن ، چه خوش است شهریارا

                                                                   استاد شهریار

 

 


نام گذاری حضرت علی (ع)

در کتاب مناقب ابن شهر آشوب ، از ابوعلی بن همام روایت کرده که گفت : چون علی (ع) به دنیا آمد ابوطالب دست فاطمه بنت اسد را در حالی که علی (ع) در بغلش بود را گرفته و به سوی وادی ابطح بیرون آمده و این چنین گفت : ( ای پروردگار من ، ای خدای شب تار وماه تابناک ، از فرمان مسلّم و حکم قطعی خود برای ما ، در مورد نام این نوزاد پسر آنچه را می پسندی بیان فرما .)

گویند : در این وقت چیزی همچون پاره ابر از زمین برخاسته و به سینه ابوطالب چسبید و چون هوا روشن شد ، دید لوح سبزی است که در آن نوشته شده : ( شما به فرزندی پاک و پاکیزه و برگزیده مخصوص گشته و نام او از جایگاهی بلند گشته و آن نام علی است که از نام علّی (اعلی) جدا گردیده است . )

راوی گوید : این لوح را در کعبه آویختند و همچنان بود تا زمان هشام بن عبدالملک ، که وی آن را برداشت و اجماع اهل بیت (ع) بر آن است که آن لوح در زاویه راست خانه کعبه بوده است .

     ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ( جلد یک ، صفحه پنج ) می گوید : نخستین نام آن حضرت که مادرش فاطمه را بدان نام نهاد( حیدره ) بود که به نام        (اسد)پدرش یعنی شیر نامید ، آنگاه پدر آن حضرت ، ابوطالب آن نام را عوض کرده و علی نامید و برخی گفته اند این نام را قریش برای آن حضرت انتخاب کرده بودند ، ولی همان قول نخست صحیح تر است زیرا خود آن بزرگوار در جنگ خیبر هنگامی که مرحب به جنگ آن حضرت آمد و گفت : ( انا الّذی سمتّنی امّی مرحبا ) پاسخ مرحب را این گونه داد و گفت : (انا الّذی سمتّنی امّی حیدره ) یعنی منم آن کسی که مادرم مرا حیدره نام گذارد .


تاریخ تولد و اتفاقات بدوتولد حضرت علی (ع)

ولادت حضرت علی (ع) در روز سیزده رجب ، سی سال بعد از عام الفیل و حدود سال ششصد میلادی اتفاق افتاده است .

میان محدثین مشهور است که امیرالمومنین (ع) در سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل به دنیا آمد . شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب فرموده : آن حضرت (ع) در شهر مکه و در خانه کعبه و در روز جمعه سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل ولادت یافت .

حافظ گنجی شافعی در کتاب کفایه الطالب ( ص 260 ) از حاکم روایت کرده که می گوید : امیرالمومنین علی بن ابی طالب در مکه و در بیت الله الحرام و در شب جمعه سیزدهم رجب سال سی ام بعد از عام الفیل به دنیا آمد وجز او مولودی در بیت الله الحرام به دنیا نیامد ، نه قبل از او ونه بعد از او و این به خاطر بزرگداشت مقام و رتبه او نزد خداوند عزوجل بوده که بدین افتخار نایل گردیده است .

درباره ایمان این بانوی محترمه به خدای تعالی و پیغمبران الهی ، حتی قبل از نبوت رسول خدا (ص) همین حدیث کافی است که در باب ولادت امیرالمومنین (ع) نوشته اند و اهل سنت آن را نقل کرده اند که چون درد زاییدن فرا رسید ، فاطمه به کنار خانه کعبه آمد و با این جمله ناراحتی خود را به پیشگاه خدای تعالی اظهار کرده البته ناراحتی فاطمه می توانست چند علت داشته باشد که یکی از این علت ها ممکن است مربوط به درد زایمان باشد ، علت دیگر ممکن است به دلیل عدم توجه زنان قریش و قوم و خویشان همسرش و همسایه ها باشد چون معمولاً در موقع زایمان این افراد دور زن زائو جمع می شوند و به زن زائو کمک می کنند و او را دلداری و امید می دهند و علت دیگر هم ممکن است به دلیل کمرویی و حجب و حیای فاطمه بوده باشد که در این زمینه دیگر زنان را مطلع نکرده باشد . به هر جهت به نظر می رسد علت دوم صحیح تر و به واقعیت نزدیک تر باشد زیرا حالت فاطمه و سخنانش با خدا بیشتر به صورت شکوه می باشد- و گفت :     ( ربّ انّی مومنه بک و بما جاء من عندک من رسل و کتب ، و انّی مصدّقه بکلام جدی ابراهیم الخلیل و انّه بنی البیت العتیق فبحقّ الّذی بنی هذا البیت و بحقّ المولود الذی فی بطنی لمّا یسّرت علی ولادتی )

یعنی : پروردگارا من ایمان دارم به تو و به همه پیامبران و کتاب هایی که از سوی تو آمده و گفتار جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و او که این خانه را بنا کرد .

پروردگارا به حقّ همان کسی که این خانه را بنا کرد و به حقّ این نوزادی که در شکم من است ، ولادت او را بر من آسان گردان .

و به دنبال آن ناگهان دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه به درون خانه کعبه رفت وعلی (ع) به دنیا آمد .

حافظ گنجی شافعی در کتاب کفایه الطالب از حاکم روایت کرده که می گوید : چون درد زایمان فاطمه بنت اسد را گرفت و شکایت حال خود را به ابوطالب کرد ، ابوطالب دست او را گرفته و به مسجدالحرام آورد و به درون خانه کعبه برد و بدو گفت : ( اجلسی علی اسم الله ) یعنی : به نام خدا در اینجا بنشین .

سپس فاطمه پسر زیبایی به دنیا آورد و ابوطالب او را (علی) نامید و این حدیث را ابن مغازلی در مناقب و ابن صباغ در فصول المهمه و دیگران نقل کرده اند .

نظیر این ماجرا در برخی از روایات علمای شیعه نیز ذکر شده ولی عموماً در روایات علمای شیعه (رضوان الله علیهم ) این گونه است که خود فاطمه بنت اسد هنگامی که دچار درد زایمان شد ، به کنار خانه آمد و از خدا خواست تا امر ولادت مولودش را بر او آسان گرداند و به دنبال این دعا بود که دیوار کعبه شکافته شد ، فاطمه به درون آن رفت و علی (ع) به دنیا آمد .

یزید بن قنعب گوید : ناگهان دیدم قسمت پشت خانه کعبه شکافته شد و فاطمه به داخل خانه رفت و از دیدگان ما پنهان گردید و دیوار خانه نیز به هم پیوست ، ما که چنان دیدیم ، خواستیم قفل در را باز کنیم ولی قفل باز نشد و دانستیم که این امر و پیشامد از جانب خداوند متعال (جل و جلاله ) است پس از نزدیک در دور شدیم و با نگاه های بهت زده دیده به خانه کعبه داشتیم .

این مطلب و واقعه عجیب و باورنکردنی به سرعت در شهر پیچید و همه مردم در سر هر کوی و برزن درباره آن بحث و گفتگو می کردند و نظرات مختلفی می دادند . حتی زنان پرده نشین و اشراف زاده قریش نیز از این ماجرای شگفت انگیز با خبر شده و از آن سخن می گفتند .

سه روز پرهیجان گذشت و چون روز چهارم شد ، فاطمه از همان مکانی که وارد شده بود بیرون آمد ، حتی محل آن تا زمان تعمیرات جدید به صورت شکافی باقی مانده بود .

فاطمه در حالی که حضرت علی (ع) را در بغل داشت رو به مردم کرده و گفت : خدای تعالی مرا بر زنان پیش از خودم برتری بخشید ، زیرا آسیه دختر مزاحم ، خدای (عزوجل ) را در مکانی پرستش می کرد که جزء اضطرار و ناچاری نمی بایستی پرستش او را می نمود و مریم دختر عمران پیامبر نخله خشک را حرکت داد تا از آن رطب تازه بخورد و من در خانه خدا رفتم و از روزی و میوه بهشتی خوردم و چون خواستم بیرون بیایم هاتفی ندا داد که ای فاطمه نام این مولود را (علی ) بگذار که خدای علّی اعلی فرماید : ( من نام او را از نام خود جدا کردم و به ادب خود ادبش آموختم و من بر مشکلات علم خویش ، واقفش ساختم و اوست که بت ها را در خانه من می شکند و اوست کسی که بر بام من اذان گوید و مرا تقدیس کند و وای بر حال کسی که او را دشمن داشته و نافرمانیش کند که او اهل نفاق است . )


فرزندان ابوطالب و فاطمه بنت اسد ( پدر ومادر حضرت علی (ع) )

فاطمه بنت اسد نخستین زن از زنان بنی هاشم بود که با یک مرد هاشمی از همان تیره ازدواج کرد و از وی فرزند آورد و از این رو فرزندان آنها از دو سو نسبشان به جدشان هاشم بن عبدمناف می رسد وهاشمی کامل هستند .

بر طبق آنچه اهل تاریخ نقل کرده اند خدای تعالی به این بانوی ارجمند و شوهر بزرگوارشان شش فرزند یعنی چهار پسر و دو دختر عنایت فرمودند .

پسران عبارتند از : طالب ، عقیل ، جعفر و علی (ع) که هر کدام به ترتیب ده سال از دیگری کوچکتر بود و روی این حساب هنگامی که حضرت علی (ع) به دنیا آمد ، جعفر ده سال ، عقیل بیست سال و طالب سی سال از عمرشان گذشته بود .

دختران ابوطالب از فاطمه بنت اسد یکی به نام فاخته بود که کنیه اش (امَ هانی ) و دیگری نامش حبانه بوده است.


اصل و نسب مادر حضرت علی (ع)(حتمابخوانید خیلی جالبه )

فاطمه بنت اسد بن العزی ، مادر گرامی امیرالمومنین علی (ع) از قریش و از خاندان بنی هاشم است چون اسد فرزند هاشم بن عبدمناف بوده و از این رو با ابوطالب عموزاده و با رسول خدا (ص) نیز از یک تیره بوده اند .

گویند روزی که جناب ابوطالب حضرت محمد (ص ) را که در آن موقع هشت سال بیشتر نداشت به خانه آورد و این گونه همسر خود یعنی فاطمه بنت اسد را خطاب قرار داد : این برادرزاده من محمد (ص) است و من از امروز سرپرستی او را بر عهده گرفته ام مبادا او را از کاری محروم کنی و یا چیزی را از او دریغ نمایی . در این موقع فاطمه در حالی که دست بر سر محمد (ص) می کشید به جناب ابوطالب گفت : تو سفارش فرزندم محمد (ص) را به من می کنی ؟

این علاقه بی حد وحصر فاطمه به پیامبر عظیم الشان (ص) اسلام نشان می دهد به طوری که خود حضرت (ص) می فرمایند بسیار مواقعی بود که ایشان چیزهایی را از فرزندان خود مخفی می داشت و به من میداد . یعنی مثل فرزندان خود و یا در مواردی بسیار بالاتر از فرزندان خود دوست داشت و با من رفتار می کرد .

فاطمه نیکی های زیادی به پیامبر اسلام (ص) کرد و پیامبر (ص) هم همیشه از او به نیکی یادمی کرد .

همان گونه که گفته شد ، فاطمه از زنان سابقه دار در تاریخ اسلام است و به خاطر محبت هایی که در دوران کودکی به رسول خدا (ص) کرده بود ، شدیداً مورد علاقه آن حضرت بوده و پیغمبر خدا (ص) تا زنده بود از محبت هایی که این بانوی بزرگ اسلام در کودکی به آن حضرت (ص) کرده بود به نیکی یاد می کرد و درباره اش دعای خیر می فرمود ، چون فاطمه برای آن حضرت همانند مادری مهربان بود که او را چون عزیزترین فرزندانش دوست می داشت و او را تربیت نموده و بزرگ کرد .

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گفته است : فاطمه نخستین زنی است که بعد از خدیجه (س) به رسول خدا (ص) ایمان آورد و با او بیعت نمود و یازدهمین مسلمانی است که به اسلام گروید و چون هنگام مرگ او فرا رسید ، وصیت خود را به رسول خدا (ص) کرد و آن حضرت (ص) نیز وصیت او را پذیرفت و بر او نماز خواند و چنانکه می دانیم سبقت در اسلام یکی از فضایل بزرگ برای هر مرد و زن مسلمانی به شمار رفته و می رود و فاطمه پس از خدیجه کبری (س) گوی سبقت را در این فضیلت از دیگران ربوده است .

چنانکه در مهاجرت به مدینه نیز از زنانی است که گوی سبقت را ربوده و جزء پیشتازان این راه بوده است و این نیز فضیلت دیگری است که هر کس زودتر از دیگران هجرت کرده به همان نسبت بر سایر مسلمانان فضیلت و برتری دارد و این مطلب را خدای تعالی در سوره توبه این گونه بیان می کند : (والسابقون الاولون من المهاجرین و الانصار والذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه و اعدلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم .)

یعنی : سبقت گیرندگان نخستین از مهاجر و انصار و کسانی که به نیکی از ایشان پیروی کردند ، خدا از آنها راضی است و آنها نیز از خدا راضی هستند و برای آنها بهشت هایی آماده کرده که نهرها در آن جاری است و همیشه در آن جاویدان اند ، این است کامیابی بزرگ .

فاطمه بنت اسد از جمله زنان بزرگواری است که این هر دو فضیلت را درک کرد و چون رسول خدا (ص) به مدینه هجرت فرمود ، پس از سه روز به همراه فرزندش علی (ع) وفاطمه الزهرا (س) و فاطمه دختر زبیر به مدینه هجرت کردند .