داریوش آریا

شخصی از امیرالمومنین (ع) پرسید:

چه عددی بر 2 -3-4-5-6-7-8-9-10 قابل تقسیم است و باقی مانده ندارد؟

حضرت در حالی که سوار بر اسب خود بود، بی درنگ فرمود :

روزهای سال را در روزهای هفته ضرب کن ، خواهی فهمید . آن گاه اسب خود را تاخت و رفت  . در آن زمان معروف بود که تعداد روزهای سال 360 روز است که اگر 360 را در 7 ( روزهای هفته ) ضرب کنیم ، حاصل آن 2520 خواهد شد که به تمام اعداد قابل تقسیم است و باقی هم نمی آورد .

زلف او دام است و خالش دانه آن دام ومن                   بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست

برایت یک بغل مریم ؛ که مست از می می شوی هر دم- برایت قدرت آرش ؛ که دشمن را زنی آتش - برایت سفره ای ساده ؛ حلال و پاک و آماده - برایت یک غزل احساس؛ دوبیتی های عطر یاس - برایت هرچه خوبی هست ؛ صمیمانه آرزو دارم

بعد از اینکه پیامبر پیام غدیر را به مردم ابلاغ کرد ، شخصی به نام نعمان بن حارث فهری به پیامبر نزدیک شد و گفت : ای محمد از ما خواستی نماز بخوانیم قبول کردیم به ما گفتی پیامبر خدا هستی به ناچار اطاعت کردیم ، حالا از ما می خواهی که برادر زاده ات را به جانشینی خودت قبول کنیم این دستور از طرف خودت است یا از جانب خداوند؟! پیامبر با صلابت و متانت خاصی فرمودند ای مردم به همان خدایی که غیر او نیست قسم می خورم این فرمان خداوند است . اما این مرد لجوج و یک دنده به سخن پیامبر اکتفا نکرد و گفت : ای خدا اگر سخن محمد در مورد جانشینی علی درست است سنگی از آسمان به جانب ما بفرست و یا ما را به غذابی دردناک عقوبت نما !!!!!

هنوز سخن مرد تمام نشده بود که دعایش مستجاب شد و سنگی از آسمان به سرش فرود آمده و از پشتش خارج شد . داستان این مرد در قرآن هم آمده است ((سال سائل بعذاب واقع* للکافرین لیس له دافع * من الله ذی المعارج )) سوره معارج آیه یک تا سه

یک زن و یک پسر نوجوان در حالی که عده ای اطراف آنها را گرفته بودند برای داوری و قضاوت به نزد عمر رفتند - پسر می گفت این زن مادر من است و آن زن این موضوع را انکار می کرد و می گفت که این پسر فرزند او نیست و دارد به او تهمت زنا می زند - بحث بالا گرفته بود که عمر از پسر سوال کرد آیا برای حرفت هم شاهد و گواهی داری - پسر سر به زیر انداخته و گفت به غیر از خداوند متعال هیچ شاهد و گواهی ندارم و این موضوع باعث گردید که عمر عصبانی شده و به آن پسر بگوید بدون سند و مدرک به مردم تهمت زده ای باید علاوه بر جریمه که باید بپردازی حد شرعی هم بر تو جاری شود .

در حالی که پسر نوجوان را برای اجرای حکم شرعی به میدان شهر می بردند به حضرت علی (ع) برخورد کردند و آن پسر موضوع را به  حضرت علی (ع) گفت و از او استمداد طلبید . حضرت علی (ع) از مامورین خواست که دست نگه دارند تا دوباره محاکمه صورت گیرد . این موضوع را سریعاً به عمر گزارش دادند و او خوشحال شده و گفت هر چه علی (ع) بگوید همان کنید.

حضرت علی (ع) از آن زن پرسید آیا با این نوجوان نسبتی داری و او را می شناسی و زن پاسخ داد: نه او را دیده ام و نه می شناسم و تا کنون ازدواج نکرده ام و این نوجوان به من تهمت زنا زده است .

حضرت علی (ع) به آن زن گفت می خواهم تو را به عقد ازدواج این نوجوان در بیاورم و مهرت را 100 درهم از اموال خودم تعیین می کنم و از قنبر غلام خود خواست که سریعاً به خانه رفته و درهم ها را بیاورد و به آن زن بدهد .

صدای گریه زن بلند شد و گفت : به خدا که این پسر راست می گوید و او فرزند من است من سال ها پیش به اذن پدرم با مردی ازدواج کردم و برادرانم با این ازدواج مخالف بودند و من مجبور شدم از این سرزمین کوچ کرده و در جایی دیگر سکونت کنم . حال آنکه شوهرم فوت کرده و برادرانم این طور شرط کرده اند که اگر می خواهی ما تو را بپذیریم باید فرزندت را از خود دور کنی و این داستان من است.

عمر از این داستان بسیار مسرور شد و گفت : لولا علیٌ لهلک عمر ( اگر علی نبود عمر هلاک می شد)

چند سال قبل ، دانشمندان حیوان شناسی آمریکایی ، سوالی را در روزنامه ها طرح کردند و آن را به تمام جهان فرستادند و برای آن جایزه بزرگی تعیین نمودند.

آن سوال این بود که فرق ظاهری بین حیوانات تخم گذار و بچه زا در چیست ؟ پس از مدتی یکی از طلاب مدرسه ای علمیه در مصر این سوال را دریافت کرد و شروع به تحقیق در این باره نمودتا اینکه ضمن مطالعه در یکی از احادیث اسلامی متوجه شد که حضرت علی (ع) در این زمینه اظهارنظر کرده است

آن حضرت فرموده بودند: حیوانی که لاله گوشش بیرون باشد و قابل رویت باشد بچه زا و آن حیوانی که لاله گوشش پنهان بوده و قابل رویت نباشد تخم گذار است . آن طلبه همین مطلب را برای آن مرکز علمی در آمریکا فرستاد .

دانشمندان آن مرکز علمی در تحقیقات وسیع و علمی و با توجه به نظریه های دریافت شده به این نتیجه رسیدند که حرف طلبه مصری صحیح است و  نظر ایشان به عنوان قانون کلی فرق حیوان تخم گذار و بچه زا به تمام دنیا معرفی گردید .

در ضمن دعوت از طلبه جوان برای اهدا جایزه و تقدیر و تشکر از وی  وقتی از او سوال شد که چگونه این جواب را به دست آورده ای جمله ای گفت که تعجب همگان را در پی داشت او گفت : از جانشین پیامبر حضرت علی (ع) و جریان مطالعه کتاب را بیان کرد که باعث تعجب همگان گردید.