سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داریوش آریا

تا حالا که دوست داشتم هر مطلبی مینویسم از خودم باشه چون انشایم خوبه ولی وقت ندارم و سرم هم شلوغه برا همین مطالب خودم زیاد خوب نیست چون مطلبی که می نویسی باید فوق العاده باشه تا دیگران رغبت کنن اونو بخونن .

ده جنایتکار دیگر واقعه کربلا و سرنوشت شان

نام

نقش وی در کربلا

سرانجام و چگونگی مرگ

محمد بن اشعث

هتک حرمت امام حسین ع

توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد     

عبدالله بن حَوزه

تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله ع

قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت      

شبث بن ربعی

با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد

ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند

ابحر بن کعب

برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان

ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد

شرحبیل

از پشت بر صورت امام حسین(ع ) زد     

مختار او را با آتش سوزاند

عمروبن حجاج

در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود

به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد

احبش بن مرثد(اخنس)

با اسب بر بدن مبارک امام حسین تاخت و عمامه اش را به غارت برد    

پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد

عبدالله بن ابی حُصین

آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری

به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد

بَجدل بن سُلیم

انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید

مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد

اسحاق بن حَیوه حضرمی

داوطلبانه بر پیکر امام حسین ع تاخت و پیراهن حضرت رابه غارت برد

با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع ) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید


ده جنایتکار حادثه روز عاشورا و سرانجام آنها

نام

نقش وی در کربلا

سرانجام و چگونگی مرگ

شمر بن ذی‌الجوشن

نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش

دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ

محمد بن اشعث بن قیس

نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند

روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد

عبید الله بن زیاد

در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت

چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد     

یزید بن معاویه

چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین ع

هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد

سنان بن انس

نقش مؤثری در کشتن  اباعبدالله الحسین(ع) داشت

زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت

عمر بن سعد

مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت

به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد

حرملة بن کاهل

پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر ع

مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند

حصین بن نُمیر

فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین ع     

ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد

مالک بن نُسیر کِندی

فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا ع

قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند

زرعه دامی

از قاتلان امام ع

هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید


وقتی قبر مقدس حضرت رقیه(س) را نبش میکنند -چگونه سیّد ابراهیم دمش

 مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:
عالم جلیل ، شیخ محمّد على شامى که از جمله علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقى ، که نسبش منتهى مى شود به سیّد مرتضى علم الهدى و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.
شبى دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والى بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذیّت است ؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.
دخترش به سیّد عرض کرد، و سیّد از ترس حضرات اهل تسنّن به خواب ترتیب اثرى نداد. شب دوّم ، دختر وسطى سیّد باز همین خواب را دید. به پدر گفت ، و او همچنان ترتیب اثرى نداد. شب سوم ، دختر کوچکتر سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت ، ایضا ترتیب اثرى نداد. شب چهارم ، خود سیّد، مخدّره را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: «چرا والى را خبردار نکردى ؟»
صبح سیّد نزد والى شام رفت و خوابش را براى والى شام نقل کرد. والى امر کرد علما و صلحاى شام ، از سنّى و شیعه ، بروند و غسل کنند و لباسهاى نظیف در بر کنند، آنگاه به دست هر کس قفل درب حرم مقدّس باز شد همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند و جسد مطهّرش را بیرون بیاورد تا قبر مطهّر را تعمیر کنند.
بزرگان و صلحاى شیعه و سنّى ، در کمال آداب غسل نموده و لباس نظیف در برکردند. قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سیّد ابراهیم . بعد هم که به حرم مشرّف شدند، هر کس کلنگ بر قبر مى زد کارگر نمى شد تا آنکه سیّد مزبور کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کنده شد. بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، دیدند بدن نازنین مخدّره میان لحد قرار دارد، و کفن آن مخدّرة مکرّمه صحیح و سالم مى باشد، لکن آب زیادى میان لحد جمع شده است .
سیّد بدن شریف مخدّره را از میان لحد بیرون آورده بر روى زانوى خود نهاد و سه روز همین قسم بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گریه مى کرد تا آنکه لحد مخدّره را از بنیاد تعمیر کردند. اوقات نماز که مى شد سیّد بدن مخدّره را بر بالاى شى ء نظیفى مى گذاشت و نماز مى گزارد. بعد از فراغ باز بر مى داشت و بر زانو مى نهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند. سیّد بدن مخدّره را دفن کرد و از کرامت این مخدّره در این سه روز سیّد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجدید وضو. بعد که خواست مخدّره را دفن کند سیّد دعا کرد خداوند پسرى به او مرحمت فرمود مسمّى به سیّد مصطفى .
در پایان ، والى تفصیل ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانى نوشت ، و او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف رقیّه و مرقد شریف امّ کلثوم و سکینه علیهماالسلام را به سیّد واگذار نمود و فعلا هم آقاى حاج سیّد عبّاس پسر آقا سیّد مصطفى پسر سیّد ابراهیم سابق الذکر متصدّى تولیت این اماکن شریفه است.
آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى سپس مى گوید: گویا این قضیّه در حدود سنة هزار و دویست و هشتاد اتّفاق افتاده است.
برگرفته از: کتاب ستاره ی درخشان شام حضرت رقیه (س)- باشگاه خبرنگاران جوان

کد خبر4661309- تاریخ انتشار 17/9/92 ساعت 11:10 صبح


ایران به راحتی می تواند میزبان جام جهانی 2022 شود .

با توجه به اینکه مسابقات جام جهانی 2022 در کشور قطر انجام می گیرد و این کشور دارای شرایط ویژه ای است و کشور بزرگ و مقتدری به نام ایران در همسایگی آن قرار دارد با یه رایزنی ویژه می توان شرایطی مهیا کرد تا بعضی از بازی های مهم این دوره در ایران برگزار شود . آب و هوای نامناسب قطر و کوچک بودن و کم جمعیت بودن آن سه عامل بسیار مهمی است که شاید در صورت پیشنهاد ایران مورد توجه ویژه کشورهای اروپایی قرار گیرد . البته باید در ابتدا لابی های گسترده ای صورت گیرد . شاید بهترین و آخرین فرصت ما برای میزبانی جام جهانی همین موقع باشد.


سه حکایت مرتبط با سختی های روزگار

مسافری در بیابان گم شد و آب و خوراکش تمام شدو سرانجام از پای درآمد و مرد . بعد از چند روز عده ای از آنجا گذشتندو جنازه اش را دیدندکه سکه های نقره را کنار خود ریخته بود و در برابر آنها این شعر را نوشته بود :

                                  گر همه زّر جعفری دارد           مرد بی توشه نگیرد کام

                                 در بیابان فقیر سوخته را            شلغم پخته به که نقره خام

                             ****************************

حاتم طایی را گفتند : از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای ؟ گفت : بلی ؛ روزی چهل شتر قربانی کرده بودم و دعوت نموده بودم ، ‌امرای عرب را . پس به گوشه ی صحرا بحاجتی بیرون رفته بودم ،‌خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده ،‌گفتمش به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند ؟ گفت :

              هرکه نان از عمل خویش خورد              منت حاتم طایی نبرد

من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم .

                               ***************************

سعدی می گوید ،‌هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده بودم ، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوش نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ ،‌ یکی را دیدم که پای نداشت ؛ سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

             مرغ بریان به چشم مردم سیر         کمتر از برگ تره بر خوان ست

            وان که را دستگاه و قوت نیست          شلغم پخته مرغ بریان است